شاه سیاه

روزنوشت های شاه سیاه شطرنج

باخت به..

وقتی من یک نفر بودم
و خدا با کل زمین مرا در میدان مبارزه انداخته بود
وقتی از هر طرف کیش میشدم و راه فراری نبود
وقتی صاف می ایستادم جلوی شاهان سفید و لبخند میزدم با غرور
نباخته بودم
و نمیباختم
مات نمیشدم

کسی باورش نمیشد من
شاه سیاه شطرنج
به یک بچه ببازم
بچه ای که دل مرا هدف قرار داد
و
خب ...
کشیدن ماشه هم سن و سال نمیشناسد که ...
:)
باختم..

امضا.شاه سیاه
۲
سلام سایت خوبی دراید

:)
سلام
نظر لطفتونه.

۲۱ شهریور ۱۳:۱۰ دستگاه جوجه کشی
جالب انگیز بود!!

:)
مرسی !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هر چه تبر زدی مرا ، زخم نشد ، جوانه شد ...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان