شاه سیاه

روزنوشت های شاه سیاه شطرنج

سر به هوا ترین

من همیشه دیر میرسیدم
به ایستگاه اتوبوس
به تاکسی خالی
به صف نانوایی
به سر کلاس
به برنامه درسی کنکورم
به اول سریال مورد علاقه ام
به حقم
به سهمم
به زندگی ام
به آرزوهایم..
آرزوهایم.....

دیر میرسیدم..
و وقتی میرسیدم یا تمام شده بود یا برای من بی ارزش بود...

من سر به هوا ترین پسر این دنیا بودم
بودم...
تا روزی که برایم بی ارزش نبود..

امضا.شاه سیاه
۳
۰۶ آذر ۰۰:۴۲ ناشناس
حالا هم زود بود:|

چی زود بود ؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هر چه تبر زدی مرا ، زخم نشد ، جوانه شد ...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان