جمعه ۱۶ شهریور ۹۷
پرت میشوم روی تخت خواب و چشمانم را میبندم
میبندم و مرور میکنم
خدایا .. تا حالا اینقدر از زندگی تنفر نداشته ام !
از یک روز در میان خوب و بد بودن ها
از تکرار و تکرار بدبختی ها به علاوه یک لبخند
من خسته ام
و هر چه زودتر میخواهم دفتر زندگی ام بسته شود
با این حال
باز هم مینویسم ..
چون دوست دارم با تو حرف بزنم
با شاه سیاه شطرنج
با هیولایه درونم..
امضا.شاه سیاه